
تاملی بر سفر وزیر خارجه دولت خودخوانده سوریه به عراق
اسفند ۳۰, ۱۴۰۳
آزادی قدس برای جهان اسلام مسالهای دینی و مکتبی است
اسفند ۳۰, ۱۴۰۳مشکلات مزمن جامعه ما ذهن هر هموطنی را به خود مشغول می کند و کمتر کسی است که به این دغدغه ها تامل نکرده باشد. به راستی چرا موانع کشور و مسائل مردم در بازه زمانی ۴۶ ساله به طور کامل حل نشده و به اصطلاح، ناترازی ها در حوزه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… دامنگیر مردم می شود؟
به گفته کریستوفر لمونت نویسنده انگلیسی و استادیار رشتهٔ روابط بینالملل و محمود سریع القلم پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی، مناسبترین شیوه پژوهش در باب مسائل کلان اجتماعی، روش تجربه باوری یا یافت باوری است.
لذا به نظر می رسد باید با آن روش به بررسی “رابطه مدیریت کلان کشور با آشفتگی های مزمن جامعه” بپردازیم، تا ببینیم حلقه گمشده مدیریت کشور در کجاست. شاید بهتر است ابتدا به سراغ تعداد بازیگران اصلی و تصمیم گیران کلی کشور برویم تا ببینم چه تعداد از شهروندان ایرانی، مسئول معیشت ۸۶ میلیون نفر جمعیت ایران هستند.
در یک بررسی سر انگشتی می توان شماری از مدیران و مسئولان تصمیمگیر را به این شرح فهرست کرد؛ ۲۹۰ نماینده مجلس شورای اسلامی، ۱۹ وزیر هیات دولت، ۱ نفر رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور، ۱۲ عضو شورای نگهبان،۱ نفر رئیس جمهور،۱ نفر رئیس قوه قضاییه.
بعبارتی ساده تر، ارکان تصمیم گیر سرنوشت یک ملت ۸۶ میلیونی را می توان تقریبا ۳۲۴ نفر به حساب آورد، البته بماند که اعضای شورای امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام به نوعی داخل این ۳۲۴ نفر مستتر هستند.
حال به روش تبیینی و یافت باورانه به بررسی نقش آفرینی آن اقلیت تصمیمگیر در کشور می پردازیم تا به پاسخی قانع کننده در خصوص ریشه مشکلات جامعه برسیم.
بعد از انقلاب اسلامی ۸ سال جنگ ناخواسته و نابرابر به ایران تحمیل شد و این ۳۲۴ نفر بهمراه ملت و قوای مسلح کشور، درگیر امورات دفاعی کشور و تهیه مایحتاج اساسی مردم بودند و وقت کافی وبایسته برای مدیریت و اندیشه ورزی جهت یکپارچه سازی ساختار اداری کشور را نداشتند و بعد از جنگ نیز مشغول بازسازی کشور بودند!
اما اگر منصفانه بنگریم، دفاع مقدس را مردم پشتیبانی و اداره کردند و بازسازی کشور هم وصله ناجوری شد، یعنی آنطور که انتظار می رفت پیشرفت آنچنانی در بازسازی حاصل نشد و گفتند کشور در تحریم است و امکان جذب سرمایه گذار و وارد کردن لوازم مورد نیاز مقدور نیست و ملت نیز قانع شدند که استکبار جهانی تمام درها را به روی ما بسته است و بالاخره نتوانستیم آن طوری که دلمان می خواست، کشور را بسازیم و آباد کنیم.
آن ۳۲۴ نفر تصمیم گرفتند ابتدا بحران افزایش جمعیت را کنترل کنند و دستور دادند زاد و ولد در کشور تقلیل یابد، بعد از آن گفتند با بحران استخراج نفت مواجه هستیم و مردم باید از نفت کمتر استفاده کنند، بعد گفتند گاز داریم و مصرف آن مقرون به صرفه است و ملت باید از این نعمت خدادادی استفاده کنند و سپس فرمودند منابع گازی محدودیت دارد و مردم باید صرفه جویی کنند و بعد از آن اعلام کردند بنزین باید سهمیه بندی شود چون با هزینه گزاف از خارج تامین می شود و در دوره های اخیر نیز چند سالی است که با بحران و تنش جدی منابع آبی مواجه هستیم و طبق معمول، مردم باید نهایت صرفه جویی را انجام دهند.
خوب! اینکه ما شهروندان پر مصرفی هستیم تردیدی در آن نیست اما آیا همه ماجرا، کمبودها و مشکلات مزمن کشور ریشه در مصرفگرایی و بی مبالاتی مردم دارد؟ قطعا پاسخ منفی است، چون مردم نه تنها در تمام زمینه های زیستی و حکمرانی، دولت ها را یکی پس از دیگری یاری کرده اند، بلکه اصلی ترین رکن منابع مالی و اقتصادی کشور هم همین مردم هستند. بگذریم.
آیا به راستی در تمام دوره های بعد از دفاع مقدس، آن طوری که اسلام، انقلاب ، مردم، قانون اساسی و امامین انقلاب انتظار داشتند، آن ۳۲۴ فرد در توسعه، پیشرفت، و خدمات رسانی ایفای نقش کردند؟ آیا بود و نبود آنها در رفاه اجتماعی و پیشرفت کشور اثر ملموس و قابل دفاعی داشته است؟
در یک بررسی کوتاه در می یابیم آری کارهای بسیار بزرگی در کشور انجام شده اما در تراز انقلاب و پاسخگوی مطالبات مردم بزرگ ایران اسلامی نبوده است و از مجموع ۶ برنامه توسعه کشور، فقط ۲۵ درصد به طور میانگین اجرا و محقق شده است. افق چشم انداز ۲۰ ساله کشور مورد نقادی حتی آدم های غیرمتخصص قرار گرفته و کلی قوانین مدون بویژه از مواد قانون اساسی معطل مانده، اجرای سیاست های کلی نظام در هاله ی از ابهام مانده ، اقتصاد کشور در سراشیبی خطرناکی قرار
گرفته، معیشت مردم مختل شده، بازار، فراتر از نظریه اسمیت رها شده است یعنی از ریل عرضه و تقاضا خارج گردیده، امکان سرمایه گذاری نزدیک به صفر شده، جمعیت تحت پوشش دستگاهای حمایتی کشور افزایش یافته و هزاران آسیب اجتماعی دیگر ایجاد شده است.
فراموش نکنیم کشور ما حتی به اذعان دشمنان قسم خورده، سرشار از منابع خدادادی و طبیعی است؛ پس چرا این همه مشکل داریم؟ چرا مدام گفته می شود اقتصاد ایران بیمار است؟
آیا مهارت لازم در حکمرانی کشور را نداریم، نه اینچنین نیست زیرا با دستان خالی با کل غرب و شرق عالم در مصاف بودیم و پیروز شدیم، تحریم های فلج کننده غرب را دور زدیم، برای خودمان در منطقه ائتلاف مقاومتی برپا کردیم، صاحب تکنولوژی ها و توانمندی های مختلفی در حوزه های دانش بنیان، بهداشت و درمان، هسته ای، دفاعی و نانو، سازه های عجیب و غریب و….. هستیم.
پس مشکل ما کجاست که مردم سر در گریبانند؟ برداشت من این است که اقتصاد ما اساسا بیمار نیست بلکه متولیان اقتصادی ما که در درون این ۳۲۴ نفر جا خوش کرده اند بیمار هستند، نه خود اقتصاد!
می توان نتیجه گرفت که مشکل کشور ما همان ۳۲۴ نفر تصمیم گیر هستند که تعارض منافع دارند و نمی توانند از امیال و آرزوهای مادی خود به خاطر ملت بگذرند و هر تصمیمی می گیرند منافع دسته، گروه، جریان و اطرافیان خود را بر مردم مقدم می دارند و در نهایت، ته مانده صدقه تصمیماتشان سرریز جامعه می شود که آن هم عادلانه توزیع نمی گردد و الا نه اقتصاد کشور بیمار است و نه کمبود منابع داریم تا محتاج دیگران باشیم.
هزاران قانون منسوخ داریم که هیچ سنخیتی با حکمرانی امروزی ندارد، صدها توصیه مقام معظم رهبری داریم که به هیچ کدام عمل نشده است و هزاران قول و وعده رنگارنگ از جانب یکایک ۳۲۴ نفر داده شده اما عملیاتی نشده است؛ آیا با چنین دست فرمانی می شود حکمرانی اسلامی را محقق ساخت و مردم را راضی نگه داشت؟
به نظر نگارنده این مطلب، در شرایط فعلی تنها ضرورت لازم و کافی برای تحقق کامل حکمرانی اسلامی و فائق آمدن بر مسائل و مشکلات، اصلاح بی چون و چرای ساختار اداری کشور است و هیچ جایگزینی بر این متصور نیست و فقط اصلاح ساختار اداری و اجرایی می تواند همچون دارویی شفابخش، آلام مزمن مملکت را التیام بخشد.
دکتر سعید رضایی دبیرکل مجمع ایثارگران متحد استان اردبیل